باز تعریف هویت
به زعم من نقد یک اندیشه و بینش با نقد فرد یا افراد مقید به آن اندیشه باهم فرقی اساسی دارند؛ شاید ایده آل تیپی که ما بخواهیم در بحث چیستی جریان هویت خواه ترک دنبال آن باشیم وجود ندارد ولی اگر کمی جانب انصاف و عدالت را نگه داریم باز می توانیم به حقیقتی واقعی و دربرگیرنده ذات این جریان دست یابیم.
مسئله اساسی در این باز تعریف برای خودمان بحث هویت است که باید درست و از کانال واقعی آن وارد شویم وگرنه احتمال به خطا رفتنمان بالا خواهد رفت. در تعریف این هویت زبان، تاریخ، جغرافیای ملی، اخلاق، عقلانیت، فرهنگ، دین، حکومت های حاکمه، رسانه، سیستم آموزشی و مسائلی از این دست باید به طور دقیق بررسی و لحاظ گردند.
به نوعی با توجه به هویت تعریف شده بالا در تبیین هدف خود باید به سوالات: چه میخواهیم؟ چه زمانی/مکانی میخواهیم؟ چگونه و با چه ابزارهایی می خواهیم؟ جواب بدهیم وگرنه تحلیل و حتی ذهنیتمان به خطا خواهد رفت.
توجه به دو نکته ضروری است: آذربایجان دیگر دورهی انکار هویتی و ائتنیکی خود را پشت سر گذاشته است؛ حاکیمت و اقتدار مرکزی به نوعی وابسته و نیازمند به این "هستی" یا وارلیق (هستی آذربایجان و ترکهای آذربایجان) میباشد.
بر این اساس هم مدریت هست هم مدیریت شونده؛ ما باید تصمیم بگیریم میخواهیم کدام یک از اینها را انتخاب نماییم؛ با چنین رویکردی نگاه به درون و خودمان صد در صد راهگشا خواهد بود و نگاه به بیرونمان شاید ما را از مسیر واقعیمان دور کند.
پی نوشت: کامنت من در جواب یک دوست فیس بوکی که با کمی تغییر و بدون مخاطب قرار دادن فردی ارائه شد.
- ۹۴/۰۲/۱۳