آنی‌لار دوشرگه‌سی

گونده‌لیک یازیلاریمین دوشرگه‌سی.

آنی‌لار دوشرگه‌سی

گونده‌لیک یازیلاریمین دوشرگه‌سی.

آنی‌لار دوشرگه‌سی

دیل وارلیغین ائوی‌دیر دئمیشدی هایدگئر؛ بو اوزدن وارلیغیمیزی قوروماق اوچون دیلیمیزی قورومالیییق دئیه دوشونورم. بو دوشرگه‌ده اؤز آنادیلیم اولان تورکجه‌ده یازاجایام؛ گونده‌لیک آنیلاردان، ادبیات، حیکایه و آراشدیریجی یازیلاریما کیمی. چالیشیرام قونو سئچیمینده چوخ سینیر قویماییب، بوتون قونولاردان بیلدیگیم و یازماق ایسته‌دیگیم قده‌ر یازام. یازماق منیم دیریلیگیمین بَلیرگه‌سی‌دیر :)
سیز ده دیریلیگینیزی بیلمک ایسته‌ییرسینیزسه یازماغا باشلایین.
یادیمدان چیخمامیش: سلام، خوش گلیب‌سینیز :)

سون گؤندری‌لر
سون یوروملار

:::به بهانه توهین نژادپرستانه گروه ول‌شدگان به ملت تورک:::




سال دوم دانشگاه بودم؛ یک ترم مجبور بودم خوابگاهی شوم. خوابگاهی که قبل از آن در دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی تجربه‌اش کرده بودم و به نوعی با بسیاری از احساسات دوری از خانواده، دلتنگی، تنهایی و بسیاری از مشکلات از این دست کنار آمده بودم. ولی تنها فرق خوابگاه دانشگاه با خوابگاه مدرسه وجود دانشجویان و افراد مختلف از قومیت‌های مختلف ساکن در جغرافیای ایران بود. در بین دانشجویان تورک و فارس و کرد و ترکمن و عرب و لر بود، در حالت کلی همه بودند. در آن سال با افراد بسیاری آشنا شدم و با افراد بسیاری رابطه دوستی برقرار کردم. یکی از این افراد "بابک" نامی بود از کرج. چون با دوستان بابک هم اتاقی بودم لذا ارتباط و گفت و شنود با بابک هم جزو جدایی ناپذیر روزهای خوابگاه بود؛ کمی که با بابک صمیمی شدم متوجه شدم بابک اصالتا از پدری ترک و مادری فارس می‌باشد ولی بابک تنها زبان فارسی را یاد گرفته بود و اصلا زبان ترکی را متوجه هم نمی‌شد البته در طی دوسال دانشگاه کمی ترکی‌اش تقویت شده بود. ولی متاسفانه بابک قصه ما کمی دچار بحران هویت شده بود؛ در جمع ما ترکها همیشه خود را ترک، در جمع دوستان فارسش خود را فارس می‌نامید. ولی متاسفانه شخصی کاملا الینه و فاقد هویت بود؛ گوشی موبایلش پر بود از جک‌های یه روز یه ترکه، لره، رشتیه و...؛ کلیپ‌های طنز سخیف که در آن لهجه ترکی مسخره می‌شد، جزو لاینفک محافل خنده وی با دوستان هم سطح خود بود. همین بابکی که وقتی من رو می‌دید با تملق خاصی "یاشاسین" می گفت ولی در غیاب من بزله گویه محافل گند پراکنی خود و دوستان خود بود. و من چون این دوگانگی را متوجه بودم این طرز برخورد وی شدیدا آزارم می‌داد. یک روز با یکی از دوستان تبریزی خود مشکل پیدا کرده بود، بر این اساس یک کلیپی را که قبلا با همکاری دایی مبارک خود ظبط کرده بود را به من نشان داد؛ کلیپی سراسر توهین، نژادپرستی لخت نسبت به ترکها البته از نوع تبریزی آن بود. ترک تبریزی خر شده بود، نفهم شده بود، خودش به خودش فحش می‌داد و... بابکه ترک زاده فکر می‌کرد ترکهای تبریز مستحق هرنوع توهینی می‌باشند و این را نباید سایر ترکهای ایران به خود بگیرند. آن روز که آن کلیپ سراسر نفرت و گندکاری را دیدم با بابک قطع رابطه کردم ولی حسرت اینکه چرا نتواستم و نمی‌توانیم جواب چنین توهین‌هایی را از راه مراجع قانونی و قضایی پیگیر باشیم در دلم ماند؛ چرا در کشور کثیر المله‌ای چون ایران نباید نهاد یا سازمانی در رابطه با جلوگیری و اعمال قانونی در رابطه با نژادپرستی باشد؟ چرا چنین شخصی بی هویت و کاملا الینه و آسمیله شده ای با این تفکرات خود امکان رشد می‌یابد و کسی در پی توبیخ وی به علت افکار نژادپرستانه‌اش نیست؟ و افکار و سوالاتی از این دست.

طی چند روز گذشته گروهی به نام ول‌شدگان با تهیه‌ی کلیپی، بی‌محابا به ملت تورک توهین می‌نماید و در نهایت در اثر وسعت اعتراضات ترک‌ها مجبور می‌شوند کلیپ را حذف و با ادبیاتی پرده‌دار و سطحی معذرت خواهی نمایند. با دیدن کلیپ آنان باز سوالات بالا در ذهنم جانی دوباره می‌گیرد؛ آیا اگر نهاد و یا سازمان ذی‌صلاح رسیدگی به نژادپرستی امروز می‌بود تنها با ابن جمله "دلبرى دارم ترکه خیلى، پدر سگه بله خیلی خره بله؛ دوسش دارم اما، کره خره بله!" آنان را به نژادپرستی محکوم و مجازات نمی‌کرد؟
در بحث چرایی و چگونگی به وجود آمدن چنین افرادی یقینا دیدگاه مسئولین و بنیانهای سیستم حاکمیتی حائز اهمیت بالایی است. شاید علت بسیاری از این دست توهین های نژادپرستانه و سخیف را ضعف سیستمیک و خلع قانونی دانست. سابقه تاریخی، رسانه‌های جمعی، سیستم های آموزشی، خانواده و... در بحث آموزش و فرهنگسازی در ریشه کن کردن این معضل حائز اهمیت بالایی می‌باشند.
با نگرش به تاریخ معاصر ایران شاید ما نباید افراد خاطی و نژادپرست را مقصر و بانی اصلی این کار بدانیم. شاید قدرت سیستمک و برنامه دراز مدت حاکمیت مرکزگرای فارس محور عامل اصلی پیدایش چنین نگرش‌ها و نژادپرستانی باشد ؛ در عصری که همه افراد به نوعی محل نمود تفکر سیستم خود و پرورش یافته‌ی سیستمهای حکومتی می‌باشند. ولی عبور از یک مرحله‌ی تاریخی و پیدایش تفکرات جدید لزوم پی‌ریزی سیستم‌های جدید با طرز تفکرات جدید را دو چندان می‌کند. حال دو دیدگاه مختلف به وجود می‌آید: انسان ساخته‌ی دست سیستم که به هیچ روی قابل اصلاح شدن نیست و حاکمیتی که برای حفظ بنیانهای قدرت خود مجبور به پذیریش تفکرات و اصلاحات جدید است.
شاید بتوان گفت حاکمیت ایران دیگر وارد مرحله‌ی جدید شده و از این جهت دیگر بنیانهایی را که قبلا خود آنها را پی‌ریزی کرده امروز خود آنها را نقد و نغض می‌نماید. ولی فرد بیرون آمده از این سیستم و حامل تفکرات این سیستم کمی مشکل بتواند خود را آپدیت و بروزرسانی نماید؛ جان مطلب اینکه سیستم می‌تواند برای حفظ منافع تغییرات اساسی در بینش و اساس خود بدهد ولی محصول سیستم مشکل بتواند خود را تغییر دهد. و در اینجاست که محصول سیستم معضل دیگری برای خود سیستم می‌شود و آن را تهدید می‌نماید.
با توجه به موارد بالا و پیچیدگی نسبی آنها، شاید بتوان در مورد حاکیمت ایران این ادعا را کرد که سیستم نمی‌تواند هزینه اشتباهات محصولات خود ساخته خود را متحمل شود لذا به عنوان مثال در بحث نژادپرستی باید مصمم، پیگیر و باشناخت کامل نسبت به قضایا، با مسایلی که می‌تواند به ضرر سیستم تمام شود قاطعانه برخورد و خلع های قانونی و قضایی را پر نماید.

کاش ما هم می‌توانستیم با چنین نژادپرستی‌هایی از راه قانونی برخورد نماییم!

  • حامید مورسلی

یوروملار (۲)

عزیزم اگر میخوای به متن اون قطعه ارجاع بدی کامل بده، چرا یک تیکه ش رو برمیداری که حرف خودت رو موجه نشون بدی؟!
یانیت:
دوست من همه متنش رو یوتیوب موجوده! 
کدام قانون مگر در این مملکت قانون است اگر چند نفر بروند سازهایشان را شکسته و در ماتحتشان فرو کند هم آنها توهین کردن را فراموش میکنند هم دیگران عبرت میگیرند
یانیت:
با شما موافق نیستم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی